سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2


نیکلای ایوانویچ لباچفسکی (Lobachevsky, Nikolay Ivanovich) از جمله اولین کسانی بود که قواعد هندسه اقلیدسی را که بیش از 2000 سال بر علوم مختلف ریاضی و فیزیک حاکم بود درهم شکست. کسی باورش نمی شد هنگامی که اروپا مرکز علم بود شخصی در گوشه ای از روسیه بتواند پایه های هندسه اقلیدسی را به لرزه در بیاورد و پایه های علم در قرن نوزدهم را پی ریزی کند.


خیال نداریم راجع به خود او صحبت کنیم بلکه می خواهیم بطور مختصر بیان کنیم که او چه کرد. در میان اصول هندسه اقلیدسی اصلی وجود دارد به اینصورت : از هر نقطه خارج یک خط نمی توان بیش از یک خط موازی ( در همان صفحه ای که خط و نقطه در آن قرار دارند) به موازات آن خط رسم کرد.

در طول سالها این اصل اقلیدس مشکل بزرگی برای ریاضی دانان بود. چرا که ظاهری شبیه به قضیه داشت تا اصل. مقایسه کنید آنرا با این اصل اقلیدس که می گوید بین هر دو نقطه می توان یک خط راست کشید و یا اینکه همه زوایای قائمه با هم برابر هستند.

حقیقت آن است که بسیاری از ریاضی دانان سعی کردند که این اصل اقلیدس را اثبات کنند اما متاسفانه هرگز این امر ممکن نشد. حتی خیام در برخی مقالات خود سعی در اثبات این اصل کرد اما او نیز همانند سایرین به نتیجه نرسید.

لباچفسکی (1792 - 1856) نیز همانند بسیاری از دانشمندان علوم ریاضی سعی در اثبات این اصل کرد و هنگامی که به نتیجه مطلوب نرسید نزد خود به این فکر فرو رفت که این چه هندسه ای است که بر پایه چنین اصل بی اعتباری استوار شده است. اما لباچفسکی در کوشش بعدی خود سعی کرد تا رابطه میان هندسه و دنیای واقعی را پیدا کند.

او معتقد بود اگر نتوانیم از سایر اصول هندسه اقلیدسی این اصل را ثابت کنیم باید به فکر مجموعه اصول دیگری برای هندسه باشیم. اصولی که در دنیای واقعی حضور دارند. او پس از بررسی های بسیار چنین بیان کرد :

از هر نقطه خارج یک خط می توان لااقل دو خط در همان صفحه به موازات خط رسم کرد

هر چند پس از این فرض بنظر می رسید که وی در ادامه به تناقض های بسیاری خواهد رسید اما او توانست بر اساس همین فرض و مفروضات قبلی اقلیدس به مجموعه جدید از اصول هندسی برسد که حاوی هیچگونه تناقضی نباشد. او پایه های هندسه ای را بنا نهاد که بعدها کمک بسیار زیادی به فیزیک و مکانیک غیر نیوتنی نمود.



  


ریاضیدانان قرنها درباره خواص شکلهای فضایی (سه بعدی) تحقیق کرده اند. شکلهای فضایی که آسانتر از همه رده بندی می شوند، چندوجهی نام دارند.
فقط پنج چند وجهی منتظم وجوددارد، که عبارتند:
از چهار وجهی (دارای رویه های مثلث شکل )، مکعب(دارای شش رویه مربع شکل)، هشت وجهی (دارای رویه های مثلث شکل)، دوازده وجهی (دارای رویه های پنج ضلعی)، و بیست وجهی که (دارای رویه های مثلث شکل) می باشد.

img/daneshnameh_up/b/bd//Shekl_fazaei1.jpg

img/daneshnameh_up/1/12//Shekl_fazaei3.jpg

img/daneshnameh_up/6/6a//Shekl_fazaei4.jpg

img/daneshnameh_up/3/37//Shekl_fazaei6.jpg

img/daneshnameh_up/2/28//Shekl_fazaei7.jpg

img/daneshnameh_up/e/e7//Shekl_fazei5.jpg


  


استدلال منطقی


از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد

پرش به: ناوبری, جستجو

استدلال منطقی روش نتیجه‌گیری براساس «اصول منطقی» حاصل از «اندیشیدن» و «تفکر عقلانی» است؛ بنابراین هرگاه از استدلالی منطقی استفاده گردد؛ باید دلایل ارایه‌شده براساس اصول «درستی» اندیشه باشد که «منطق» نام می‌گیرد. بدیهی است در غیراین‌صورت گزاره بالا سفسطه است.

[ویرایش] پیشینه

چالش‌های فراوانی میان سوفسطائیان و فلاسفه یونان باستان درمورد چگونگی چیدش روش استدلال منطقی روی داده‌است و ارسطو در کتاب ارغنون روش‌هایی را در جهت روشن‌کردن روش «استدلال منطقی» ارایه داده‌است.[?][?][?]

[ویرایش] روش استدلال منطقی

منطق وظیفه حفظ شکل استدلال در جهت «غیرمغالطاتی» برعهده دارد؛ ولی غیرمغالطه‌بودن دلالت ذاتی گزاره برعهده منطق نیست. برای نمونه وقتی دو گزاره «بیضی، دایره است» و «بیضی، دایره نیست» کنار هم قرار می‌گیرد، روش استدلال منطقی این دو را متناقض و دست‌کم یکی را دارای مغالطه برمی‌شمارد. اما هنگامی که دو گزاره «بیضی، دایره‌است» و «بیضی، استوانه است» کنار هم قرار می‌گیرد، روش استدلال منطقی مغلطه‌ای در جهت ارتباط‌دهی میان این دو گزاره نمی‌بیند. به‌بیان‌دیگر از جهت سلامت شکل گزاره مغالطه‌ای دیده نمی‌شود؛ اما ضروری است از دید راست‌آزمایی دلالت و ذات گزاره‌ها که آیا دارای قوام عقلی هستند یا خیر، به فلسفه روی آورد و همین مسئله تفاوت بنیادین میان منطق و فلسفه را می‌نمایاند.

استدلال مبتنی بر منطق، شرط لازم و ناکافی برای پایه‌ریزی استدلالات عقلانی است و در واقع منطق این وظیفه را برعهده دارد که چگونگی درست‌اندیشیدن را حاصل دهد تا بدین‌صورت پایه‌ریزی استدلالات و اندیشیدن درست (آنگونه که منطق آن را درست می‌داند) فراهم گردد.[?]


  


چکیده مقاله :

 در این نوشتار روشی برای برنامه ریزی عدد صحیح به منظور برنامه زمان بندی نیروی انسانی، با فرض در نظر گرفتن تجربه، تخصص و مطلوبیت افراد ارایه شده است. مساله برنامه زمان بندی نیروی انسانی که زیرشاخه یی از برنامه ریزی تولید است، به دلیل تخصیص منابع به عناصر در یک پهنه زمانی یا مکانی با توجه به محدودیت ها، خواسته ها و نیازهای سیستم، و با هدف کمینه کردن هزینه ها و استفاده بیشینه از منابع از اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از مزایای مدل پیشنهادی در نظر گرفتن امکان جایگشت پرسنلی است، بدین معنی که در صورت مواجهه با کمبود نیروی انسانی با تجربه خاص، افراد با تجربه بالاتر می توانند با تحمیل جریمه به سیستم جایگزین شوند. مدل پیشنهادی با در نظر گرفتن توامان جنبه های هزینه یی و مطلوبیت سعی می کند بین این دو معیار اساسی در مساله برنامه زمان بندی نیروی انسانی تعادل برقرار کند. از مزایای دیگر مدل پیشنهادی این است که مطابق دنیای واقعی، رفتار مطلوبیت افراد به صورت غیر خطی یا فزاینده فرض شده است. با توجه به پیچیدگی مدل ارایه شده، یک الگوریتم ژنتیک (GA) کارا برای حل مدل در ابعاد بزرگ توسعه داده شده است. به منظور بررسی صحت عملکرد مدل پیشنهادی و نیز الگوریتم ژنتیک توسعه داده شده، تعدادی مساله نمونه در ابعاد متنوع حل و نتایج محاسباتی ارایه شده است.


  

مشخصات مدیر وبلاگ
سید محمد شریفی[0]
 

دبیر ریاضی 5سال سا بقه ی کار لیسانس ریاضی


لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 10199
کل یاداشته ها : 14

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ